ریسک کردم و از تیر چراغ برق که به فاصله ی حدود یک متر از دیوار و درِ سبز ِ رنگ و رو رفته ی خانه ام قد علم کرده بود بالا رفتم. كليد را گم كرده بودم. سنگینی نگاه ِ سه جوانی که آن طرف در سابه ی نبش خیابان ایستاده بودند را از پشت ِ تیر هم ميشد حس کرد. با گشتن جیب ها و زیر رو کردن کیفم که در روزهای گذشته کلید را در آنها می گذاشتم چیزی عایدم نشد. این پا و آن پا کردن جلوی هم نتوانست به یادم بیاورد که آخرین بار کلید را کجا گذاشته ام. فقط می دانستم حتما در ورودی را باز کردم. چون از وقتی قفلش خراب شده تا کلید رویش نباشد بسته نمی ماند. و مطمئن بودم که عادت دارم بعد چرخاندن کلید آن را برمی دارم و در طرف دیگر در می گذارم. دیگر هیچ. بخش هایی از حافظه ام که شامل کلید می شد کاملا پاک شده بود. خودم را به وضوخ به یاد می آوردم که صبح اسکناس پنجاه تومانی پاره پوره ای را سه بار تا کردم تا از سوراخ مربوط به اسکناس ِ صندوق ِ کهنه ی صدقه عبور کند. تا ماه اول صندوق را ندیده بودم. در کنار تابلو تکیه حضرت ابوالفضل باید دیده می شد. تا آن موقع صدقه هایم را توی پاگرد می گذاشتم. کنار ستون ِ آهنی موازی پله ی چهارم. اما یک شب پای پنجره صندوق را کشف کردم. روز بعدش کلی سکه و اسکناس ِ کنار گذاشته را تویش ریختم. صندوق های صدقات باید هر چند وقت یک بار رنگ بشوند. یک صندوق تمیز و براق مثل این ادم های اتو کشیده است که از طرف یک موسسه خیریه ی بزرگ که ماه به ماه می آیند سراغ ادم و یک چک تاریخ روز می گیرند. اين جور حس ها آدم را دست به جيب مي كند. تیر ِ سیمانی را سه پله بالا رفتم. پاهایم موازی لبه ی دیوار قرار گرفت. بعدش مثل پریدن از جوی آب، روی لبه ی دیوار بودم. پریدن توی حیاط درداور ترین بخش یادداشت است. دیدم اگر بخواهم از اویزان بشوم و پایین بیایم تمام لباسم ساییده میشود. پریدن تمیزترین راه بود. به موزاییک ِ حیاط که رسیدم اول در را باز کردم و کیف و خریدهایم را توی حیاط کشیدم. هنوز كمي امیدوار بودم که کلید را گم نکرده باشم. حوصله نداشتم اين وقت شب بروم در صاحابخانه را بزنم و با قيافه ي مظلومي بپرسم آيا كليد يدكي از درهاي ورودي خانه دارد يا نه. از پله ها که بالا رفتم دیدم کلید را که روی در جا گذاشته بودم. با این حال حافظه ام برنگشت. خزیدم توی گرمای خانه.
1 comments:
baraye man samte chape neveshtehat ye chand tash nakhorde bud.
mesle dare vorudi...ke man khodeam hads zadam:-p
Post a Comment