هادی هنوز گیر حوصله داشتن و نداشتن من است. آنقدر که اس ام اس زده است و گفته حوصله اش را دارم یا نه که امشب را بیاید پیشم. البته که من آدم بیحوصله ای هستم، اما این طرز پرسیدن واقعا ناجوانمردانه است. حالا دارم فکر میکنم وقتی میآید چه بگویمش.
من به جاودانگی می اندیشم
0 comments:
Post a Comment